داستانی در چهار پرده داستان 2001 در 4 پرده روایت میشود. روایت اول به نخستین روزهای حضور انساننماها بر سیاره ما بر میگردد. در داستانی طولانی و بدون دیالوگ، فیلم به نمایش نماهایی از زندگی نخستین راستقامتان روی زمین میپردازد. در بین زندگی روزمره آنها ناگهان تختهسنگی سیاهرنگ در محل زندگی آنها ظاهر میشود که به نظر میرسد بر روند تکامل و رشد این موجودات نقش بازی میکند. جزییات بیشتر از تاثیر این تخته سنگ بیگانه در روند رشد این نخستیها در کتاب آمده است. تحت تاثیر آموزهها و تاثیرات این تختهسنگ موجودات اولیه شروع به همکاری با یکدیگر برای تصاحب منابع موجود (چشمه آب) میکنند و موفق به استفاده از ابزارهای اولیه میشوند. استخوانی که نقش سلاحی اولیهای را بازی میکند در نمایی خیرهکننده از فیلم وقتی از سوی یکی از نخستیها به هوا پرتاب میشود پیچوتاب میخورد و بیننده را با خود به جهشی عظیم و چند میلیون ساله در تاریخ میبرد و در نهایت ساختاری شبیه آن استخوان در مدار زمین دیده میشود که سلاحی مدرن و فضایی است. بدین ترتیب به آغاز قرن 21 میرسیم. ایستگاهی مداری به عنوان پایگاهی برای سفر میان زمین و پایگاههای موجود روی ماه بنا شده است که با چرخش به دور محور خود گرانشی مصنوعی را تولید میکند. دانشمندی از طریق این ایستگاه به ماه میرود تا در پایگاهی تحقیقاتی به بررسی کشف تازهای بپردازد. کاوشگرهای ماه منطقهای دربردارنده ناهنجاری مغناطیسی شدیدی پیدا کردهاند. با حفاری اطراف آن، دانشمندان متوجه وجود تخته سنگ سیاهی میشوند که گویی چند میلیون سال پیش زیر خاک ماه دفن شده است. این سنگ زمانی که اولین بار نور خورشید را بر خود میبیند، موجی الکترومغناطیسی به سوی مشتری میفرستد. بخش سوم فیلم ماجرای ماموریتی به سوی مشتری است. خدمه این ماموریت غیر از دو نفر در خواب مغناطیسی قرار دارند و غیر از رایانه اصلی این مجموعه هیچ کس از هدف اصلی ماموریت خبر ندارد. کامپیوتر اصلی به نام HAL-9000 مدیر اصلی و چشم و گوش سفینه است؛ اما در جریان این سفر به دلایلی – که به ویژه در کتاب و بخشی از آن در کتابهای بعدی کلارک درباره این داستان مشخص میشود – شروع به طغیان میکند و تصمیم به از بین بردن خدمه سفینه میبرد و در نهایت یکی از فضانوردان به نام دیوید بومن میتواند او را از کار بیاندازد و با هدف اصلی ماموریت آشنا میشود. بدین ترتیب بخش آخر فیلم که به سفر شگفتانگیز و افسونکننده بومن و گذر او از دروازه ستارهای است آغاز میشود؛ سفری که در آن بومن تجربهای شگفت را پشت سر میگذارد و همچون جنینی در کنار سیاره ما گویی دوباره قصد تولد دارد. سفر پرماجرای بومن چون سفر اسطورهای اودیسه سفری برای بازگشت است، اما آنکه برمیگردد با آنکه سفر را آغاز کرده است تفاوتهای بنیادینی خواهد داشت.
محصول 1968
ببخشید، برای نوشتن دیدگاه باید وارد بشوید
این فیلم عالی بود، مرسی…
وقتی هفته یک فیلمساز را میگذارید، لطفاً سانسهای ۱۹:۰۰ را آن اختصاص دهید.
از ۶ فیلم کوبریک فقط یکی سانس ص۹:۰۰ هست و آنهم درست وسط هفته.
موسیقی این به شدت قوی کار شده
پس دیدنش تو سینما حتما توصیه میشه
این فیلم از کلاسیک ترین فیلم های تاریخ سینماست که حتما باید دید. البته به خاطر لوکیشن های بی نظیر این فیلم دیدنش تو سینما معرکه ست.
نولان از این فیلم خیلی الهام گرفته برای ساخت اینتر استلار
دیدنش توی سالن سینما یک چیز دیگهست…
این فیلم نظیر نداره،بجز مفاهیم خارق العاده ای ک داره،موسیقی متنِ بینظیرش هم با هدف انتخاب شده: این موزیک کار ریچارد اشتراوس بنام”چنین گفت زرتشت” که مستقیما تحت تاثیر کتاب “چنین گفت زرتشت” اثر نیچه هستش نوشته شده ، درواقع کوبریک بجز معانی بصری و … طریق انتخاب موسیقی مناسب بین فیلم و عقاید نیچه ارتباط برقرار کرده
خلاصه اگر به فیلم های بامعنا علاقه دارید دیدن این فیلم اونم تو سینما، ساعت ها مو بر اندام شما راست خواهد کرد!??