امروز : ۹ فروردین ۱۴۰۳

No Country for Old Men (2007)

خلاصه داستان :
در يكي از صحرا هاي غرب تگزاس ، بين خريـداران و فروشندگان مواد مخدر ، درگيـري به وجود مي آيد كه باعث كشته شــدن همه ي آنها ميشود
در اين بين ماشين حاوي مواد مخدر و ساك شامل دو ميليون دلار پول باقي مي ماند.لاولين موس كه يك فرد باز نشسته است در دوران باز نشستگي
خود به شكار گوزن ميپردازد. يك روز كه او مشغول شكار بود به طور اتفاقي…
…………….
کنت توران – لس آنجلس تایمز : «  یک تریلر هیجان انگیز و پوچ گرا که داستان کینه توزانه خود را با همین لحن تلخ تعریف می کند . این فیلمی است که نمی توانید از دیدنش دست بکشید ، هر چند ای کاش می شد اینکار را کرد ! زیرا فیلم جایی برای پیرمردها نیست شما را به دنیای بی رحم خود می کشاند . فیلم شبیه دیالوگی است که یکی از شخصیت ها به زبان می آورد  ” روح و روانت رو آزار میده ” »
ترکیب دو استعداد ( برادران کوئن و نویسنده برنده جایزه ادبیات نوبل – کورمک مک کارتی ) باعث به وجود آمدن یک فیلم جنایی با تم وسترن شگفت انگیزی شده است که ممکن بود در دستان کارگردان و فیلم نامه نویسی ناشی به یک فیلم درجه دو هالیوودی تبدیل شود . فیلم موفقیت آمیز بود . با اینکه 4 جایزه اسکار برد و فروش خوبی داشتی ولی بیشتر به فیلم هایی می ماند که در جریان کالت سینما قرار گرفته است .
فیلم های برادران کوئن معمولا خود را جدی نمی گیرند و به دنبال پیام های اخلاقی نیستند . ولی خواه نا خواه وقتی با کتاب نویسنده ای مثل کورمک مک کارتی درگیر شوند ، اخلاقیات هم به وسط میدان کشیده می شود . جایی برای پیرمردها سوال های زیادی از بیننده خود می کند که بیشتر آن مربوط به اخلاق و وجدان می شود و اینکه زاویه مثبت و منفی وقایع چیست ؟
شخصیت قاتل سریال ( با بازی شاهکار خاویر باردم ) همانطور که کلانتر هم به می گوید بیشتر شبیه یک روح است . آنتوان شیگور در سایه ها مخوف تر می شود . در لحظه های آنی و کلیدی فیلم حضور دارد . رد پای مشخصی ندارد . گذشته ای در کار نیست . فقط حضور دارد . بعد از سکانس های دلهره آوری مثل شیر یا خط ، خفه کردن پلیس توسط دستبند ، کشتن مرد عادی با یک کپسول گاوکشی و حتی سکانس تصادف ، نمی توان آنتوان شیگور را یک انسان نامید .
جدا از این ، روایت کلانتر از واقعه و دیالوگ های او داستان را جذاب تر می کند و در طول فیلم بیننده یا دارد از اتفاقات و حوادث فیلم حیرت می کند و یا دارد دیالوگ های شنیدنی و تفکر برانگیز کلانتر را گوش می دهد . در هر حال از اول تا آخر فیلم درگیر ذهنی هستید و به راستی که نمی توان نه از تصویر چشم برداشت و نه حواسمان به دیالوگ ها نباشد .
به خود فیلم و دنیای سینمایی اش می رسیم که یک درس کارگردانی است . و همچنین یک درس فیلمنامه نویسی اقتباسی . این اثر جزو معدود فیلم هایی است که توانسته فضای جاری داخل کتاب را به تصویر بکشد . اگر طرفدار فیلم های اقتباسی نیستید شاید این فیلم بتواند نظرتان را تغییر دهد .
فیلم کارهای هیچکاک و سرجیو لئونه را به یاد می آورد و همچنین ترکیبی می شود از آثار مطرح نوآر . فیلمبرداری متین و باوقار راجر دیکنز و انتخاب لوکیشن ها و نورپردازی هایی که فقط بر روی پرده سینما می توان ارزش واقعی آن را درک کرد
* * *
از گوشه و کنار :
وقتی برادران کوئن برای مذاکره با خاویر باردم برای بازی در نقش آنتوان اقدام کردند . باردم به آن ها گفت : « من رانندگی بلد نیستم . انگلیسی درست صبحت نمی کنم و از خشونت هم بی زارم » و کوئن ها به او پاسخ دادند : « دقیقا به همین خاطر انتخابت کردیم »
صدا خفه کن اسلحه شیگور وجود خارجی ندارد و کوئن ها مخصوصا برای این شخصیت چنین چیزی اختراع کردند .
این فیلم همزمان با ( خون به پا خواهد شد  اثر پاول تامس اندرسون ) در یک ناحیه مشترک فیلمبرداری می شد . یک روز به علت دودی که از صحنه خون به پا خواهد شد به وجود آمده بود فیلمبرداری پیرمردها به تعویق افتاد . هر دو فیلم در اسکار سال 2008 رقیب یکدیگر بودند .
برعکس بسیاری از فیلم های اقتباسی ، فیلم کلمه به کلمه از نسخه ادبی اقتباس شده است .
 
مجید میرجمالی 

۰ دیدگاه