امروز : ۳۱ فروردین ۱۴۰۳

Godzilla (2014)

خلاصه داستان: 
 
در سال 1999 انفجار اتمی در منطقه نظامی ناجیرا در ژاپن رخ می دهد و همین واقعه باعث می شود تا همسر و همکار مسئول نظارت بر پروژه ، جو برودی ( برایان کرانستون ) ، کشته شوند. سال ها از واقعه گذشته است و جو به ژاپن برگشته است تا حقیقت ماجرای انفجار را کشف کند. در این بین پسر جو، فورد ( آرون تیلور = جانسون ) به کمک پدرش می رود. پدر و پسر در این تحقیقات متوجه می شوند که بر اساس مواد رادیواکتیو، در زمین هیولایی به وجود آمده است که به زودی از زمین به بیرون می آید و باعث نابودی مردم می شود و…

درباره فیلم : 
حمله جدید هیولا
گودزیلا گارث ایوانز، پر انرژی، خوش ساخت و بسیار سرگرم کننده است. بعد از نسخه اولیه این فیلم که در سال 1954 ساخته شد، بهترین فیلم این سری بلند بالا است. البته سال 2014 و امکانات سینمایی الان کجا و سال 1954 کجا ! بین نسخه 1954 تا 1998 رولند امریچ، این هیولا بارها در فیلم های مختلف ( 28 فیلم) وجود داشت البته تمام آثار ژاپنی بودند و فیلم هایی که هالیوود با محوریت گودزیلا ساخته، همین دو فیلم نسخه 1998 و 2014 است. نسخه 1998 با اینکه هم اکنون هم نمره بدی دارد و توسط منتقدان هم مسخره شد واقعا فیلم بدی نیست! چه توقعی می توان داشت از فیلمی که اسمش گودزیلاست! در نسخه 2014 علاوه بر هیولای اصلی، موجودات دیگری هم در ماجرا هستند و از اعماق دریا و آسمان ها بر سر انسان ها نازل می شوند! هیولای اصلی ما از همان اول خود را نشان نمی دهد و کارگردان و فیلم نامه نویس ترجیح داده اند تا مثل آثار کلاسیکی همچون آرواره های استیون اسپیلبرگ و بیگانه ریدلی اسکات، هیولا را تا جایی که امکان دارد نشان ندهند و اگر قرار باشد در قاب های تصویر حضور داشته باشد هدف مند و درست باشد.
ایراد هایی که منتقدان گرفتند
فیلم میانگین نمره 61 را از منتقدان کسب کرد. ایرادی که در بیشتر نقد ها به چشم می خورد فوکوس داستان بر حاشیه های فیلم است تا خود هیولای اصلی یعنی گودزیلا! متاسفانه هنگام ساخت این آثار حد وسطی وجود ندارد. یک نمونه جالب که بی ربط هم به این فیلم نیست ، اثر علمی تخیلی گلیمرو دل تورو یعنی Pacific Rim  است. این فیلم از همان دقایق اول می رود به بطن حادثه. هیولاهای فیلم از همان اوایل مقابل چشمان تماشاگران قرار می گیرند و جنگ و جدال های عظیم فیلم رخ می دهد. درباره آن فیلم منتقد ها گفته بودند پس شخصیت ها کجایند؟! در اینجا می گویند پس هیولا کجاست ؟! نسخه 1998 هم به تخریب بیش از حد ساختمان ها و جلوه های ویژه زیاد محکوم شد! مشخص است که منتقدها کلا طرفدار این نوع آثار نیستند و این ایرادها بهانه ای است تا مثلا نقدی نوشته شود تا کادرهای روزنامه و مجله خالی نماند! دیدن نیمه خالی فیلمی مثل گودزیلا به هیچ عنوان هنر نیست.
حضور فرانک دارابونت
دارابونت را به عنوان کارگردان شاهکارهایی همچون رستگاری شاوشنگ، مسیر سبز و مه می شناسیم. او سریال واکینگ دد را به جعبه جادو آورد ( و دقیقا از همان زمان که سریال را ترک کرد، مسیر داستان و شخصیت پردازی دچار افت فاحشی شد. ). زمانی که فیلم نامه این فیلم نوشته شد، دارابونت به عنوان فیلم نامه نویس نهایی کار انتخاب شد تا بتواند چفت و بست بهتری به داستان بدهد. مطمئنا حضور دارابونت در شخصیت پردازی فیلم حس می شود و شاید دیرنشان دادن هیولا هم به شیوه دارابونتی برگردد. زیرا او در فیلم مه هم چنین روشی را پی گرفته بود.
حضور برایان کرانستون
در نقش جو بازی می کند. مردی که همزمان درگیر پیدا کردن حقیقت ماجرا است و از طرفی رابطه درستی با پسرش ندارد. برایان کرانستون ، والتر وایت سریال طلایی بریکینگ بد، در این فیلم حضور دارد. همین کافی است. میمیک صورت کرانستون زخم خورده است، در نگاه او چیزی وجود دارد که مطمئنا شخصیت پردازی را برای نویسنده آسان تر می کند. باید گفت برای این قبیل آثار که با جلوه های ویژه گره خورده اند، بهترین انتخاب برای نقش های اصلی بازیگرانی است که  در صورتشان زندگی گذشته شخصیت مشخص باشد و کرانستون چنین بازیگری است. البته کرانستون در این فیلم نقش اصلی را ندارد و مکمل است.
سبک ویژه و هیجانی
با اینکه اصولا قبل از دیدن اثر فکر می کنیم که این هم مانند دیگر آثار حادثه ای هالیوودی است، اما بعد از دیدن متوجه اشتباه خود می شویم . سبک کارگردانی گارث ایوانز و فیلم نامه اثر باعث شده که نقص کار کارگردانانی همچون مایکل بی ( ترنسفورمرز ) کاملا به چشم بیاید . گودزیلا 2014 هیجان درونی خاص خود را دارد. فقط جلوه های ویژه در کار نیست. چفت و بست وقایع، تماشاگر را کاملا درگیر خود می کند و سکانس های بسیاری در فیلم است که باعث می شود بیننده میخکوب تصویر شود. کارگردان و فیلم نامه نویسان این فیلم باعث شده اند تا یاد گودزیلاهای قبلی کاملا برای تماشاگرانش زنده شود و تماشاگرانی که تا به حال با این موجود سینمایی آشنا نبودند از حضورش بر پرده سینما لذت ببرند. با خیال راحت می توان گارث ایوانز و نویسندگان این فیلم را در کنار خالقان اصلی گودزیلا یعنی    Tomoyuki Tanaka, Ishiro Honda, Akira Ifukube and Eiji Tsuburay قرار داد .                                                                                                 
یک نقل قول از کارگردان
بازسازی فیلمی مثل کازابلانکا بسیار آسان تر است. بازسازی قبلی گودزیلا که رولند امریچ ساخته بود به نظرم فیلم خیلی خوبی بود و من از فیلم های رولند امریچ نکته های زیادی یاد گرفتم. بنابراین همیشه از صحبت منفی بافانی خسته شده ام که چون به سادگی طرفدار این نوع فیلم ها نیستند، می خواهند به زور فیلم را بکوبانند.
حرف آخر

به عنوان یک فیلم هیولایی از تمام آثار پیشین خود لحن جدی تری گرفته. همانند کاری که نولان با بتمن های خود کرد. اینجا هم موضعی که اثر انتخاب کرده کاملا تاریک است و این تاریکی را به سادگی باور می کنیم. 
 

۵ دیدگاه