های جا” (کیم های جا) مادر بیوه ای است که با تنها پسرش” دو جون” (وون بین) زندگی می کند. اگرچه دو جون 28 ساله است اما از نظر ذهنی پایینتر از همسن و سال های خودش است. که شاید دلیلش رفتارهای بیش از حد عجیب و غریبش است که او را پايين تر نشان می دهد.یک شب، دیروقت، دو جون مَست از یک بار به سمت خانه راه می افتد. در بین راه، او یک دختر دبیرستانی را می بیند و او را تا داخل یک کوچه باریک تعقیب می کند، اما یک سنگ بزرگ مانع از ادامه این تعقیب می شود. وقتی که دو جون به خانه می رسد، طبق عادت همیشگی کنار مادرش روی زمین می خوابد .روز بعد، پلیس جنازه یک دختر دبیرستانی را پیدا می کند در حالیکه یک توپ گلف هم که روی آن اسم دو جون نوشته شده، در نزدیکی صحنه جرم پیدا می شود. تنها با همین مدرک کوچک، دو جون فورا به عنوان قاتل آن دختر دستگیر میشود. وکیل مدافع او به دنبال گرفتن رضایت و توافق پیش از حکم دادگاه است. چون اگر نتواند رضایت بگیرد، دو جون باید 4 سال را در زندان بگذراند و هیچ راه فراری هم ندارد. در این بین، های جا دست به هر کاری می زند و تمام تلاشش را می کند تا نشان بدهد که پسرش بی گناه است